English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4979 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To pass the news by word of mouth . U خبری را در دهان به دهان پخش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slaver U گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver U اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
rictus U گشادی دهان چاک دهان پرندگان
kiss of life U تنفس مصنوعی دهان به دهان
stomal U دهان دار وابسته به دهان
expired air method U روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
spit U اب دهان پرتاب کردن
spits U اب دهان پرتاب کردن
squiggle U در دهان قرقره کردن
squiggles U در دهان قرقره کردن
screw up U غنچه کردن دهان
to gape U با خیره دهان باز کردن
a hand to mouth existence <idiom> U دست به دهان زندگی کردن
living from hand to mouth <idiom> U دست به دهان زندگی کردن
gape U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaping U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaped U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gapes U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
mouth U دهان
slobbers U اب دهان
saliva U اب دهان
potato box U دهان
slobber U اب دهان
polystome U دهان
mouthing U دهان
astomatous U بی دهان
gob U دهان
puss U دهان
mouths U دهان
slobbered U اب دهان
mouthed U دهان
jibbed U دهان
polystomatous U دهان
gobs U دهان
spittle U اب دهان
jibbing U دهان
chops U دهان
astomatal U بی دهان
jib U دهان
unmuffle U دهان
slobbering U اب دهان
OS U دهان
jibs U دهان
reeks U بخار دهان
peroral U از راه دهان
mouthing U در دهان گذاشتن
stomatal U دهان دار
fomalhaut U دهان ماهی
mouths U در دهان گذاشتن
gagged U دهان باز کن
stomatal U وابسته به دهان
stoma U شکاف دهان
spit U اب دهان خدو
slobber U دهان را اب انداختن
spits U اب دهان خدو
palates U سقف دهان
openmouthed U دهان باز
gymnostomous U برهنه دهان
stomatology U دهان پزشکی
stomatous U دهان دار
insalivate U اب دهان زدن به
neb U پوزه دهان
mouthy U دهان دار
microstomous U کوچک دهان
gag U دهان باز کن
gagging U دهان باز کن
gags U دهان باز کن
stomatitis U ورم دهان
stomatic U شبیه دهان
toho U دهان ببر
reeking U بخار دهان
reeked U بخار دهان
reek U بخار دهان
palate U سقف دهان
fetid U گند دهان
halitosis U گند دهان
mouthed U در دهان گذاشتن
to shut up U دهان بستن
throat U صدا دهان
mouth U در دهان گذاشتن
throats U صدا دهان
widemouthed U دهان باز
mouth-watering U دهان آب انداز
mum's the word <idiom> U دهان قرص
scolded U ادم بد دهان
say a mouthful <idiom> U حرف دهان پر کن
orals U از راه دهان
scolds U ادم بد دهان
cyclostomatous U دهان گرد
oral U از راه دهان
scold U ادم بد دهان
cyclostomate U دهان گرد
astomatal U فاقد دهان
slobbers U دهان را اب انداختن
mouthwash U دهان شویه
slobbered U دهان را اب انداختن
slobbering U دهان را اب انداختن
rictus U چاک دهان
mouthwashes U دهان شویه
slobbers U اب دهان روان ساختن
ejaculating U از دهان بیرون پراندن
ejaculates U از دهان بیرون پراندن
mugging U ساده لوح دهان
mug U ساده لوح دهان
mugged U ساده لوح دهان
mugs U ساده لوح دهان
to escape one's lips U از دهان کسی در رفتن
stomatogastric U وابسته به دهان ومعده
Wellington U چکمه دهان گشاد
hagfish U مارماهی دهان گرد
blurt U از دهان بیرون انداختن
orinasal U از دهان و بینی درامده
he has a loose tongue U دهان لقی دارد
ejaculated U از دهان بیرون پراندن
trap U دهان [اصطلاح روزمره]
chops U دهان [اصطلاح روزمره]
yap [American E] U دهان [اصطلاح روزمره]
jaws U دهان [اصطلاح روزمره]
bazoo [American E] U دهان [اصطلاح روزمره]
maw U دهان [اصطلاح روزمره]
pie hole [American E] U دهان [اصطلاح روزمره]
cake-hole [British E] U دهان [اصطلاح روزمره]
mush [British E] U دهان [اصطلاح روزمره]
ejaculate U از دهان بیرون پراندن
clump block U قرقره دهان گشاد
swearer U ادم بد دهان وفحاش
mouthpart U زائده نزدیک دهان
trap U نیرنگ فریب دهان
gag U دهان بند بستن
gagged U دهان بند بستن
gags U دهان بند بستن
throw to the wolves <idiom> U به دهان گرگ انداختن
gob [British E] U دهان [اصطلاح روزمره]
socket کام [سقف دهان]
bad breath U بدبویی دهان [پزشکی]
aboral U نقطه مقابل دهان
gagging U دهان بند بستن
fondants U شیرینی ای که در دهان اب میشود
slobbered U اب دهان روان ساختن
To muzzle the people. U دهان مردم را بستن
halitosis U بدبویی دهان [پزشکی]
slobber U اب دهان روان ساختن
drool U اب از دهان تراوش شدن
drooling U اب از دهان تراوش شدن
drooled U اب از دهان تراوش شدن
sound off U مزه دهان کسیرافهمیدن
toadfish U ماهی دهان گشاددریایی
fullmouthed U دارای دهان کامل
fetor oris U بدبویی دهان [پزشکی]
spiracular U شبیه سوراخ دهان
slobbering U اب دهان روان ساختن
paralysis of the face U لغو یا کجی دهان
fondant U شیرینی ای که در دهان اب میشود
drools U اب از دهان تراوش شدن
xerostomia U خشکی دهان [پزشکی]
muzzle U دهان بند دهنه
fish fag U زن بدزبان یابد دهان
muzzles U دهان بند دهنه
muzzled U دهان بند دهنه
dry mouth syndrome U خشکی دهان [پزشکی]
dry mouth U خشکی دهان [پزشکی]
muzzling U دهان بند دهنه
gaping U نگاه خیره با دهان باز
gapes U نگاه خیره با دهان باز
aftertastes U اثر و طعم غذا در دهان
aftertaste U اثر و طعم غذا در دهان
saliva test U ازمایش بزاق دهان اسب
gaped U نگاه خیره با دهان باز
hand to mouth reaction U واکنش دست به دهان بردن
Hand, foot and mouth disease [HFMD] U بیماری دست، پا و دهان [پزشکی]
stomatitis U ورم مخاط دهان ولثه
cyclostomate U وابسته به جانور دهان گرد
cyclostomatous U وابسته به جانور دهان گرد
cyclostome U جانور از راسته دهان گردان
To sound someone out . To feel someones pulse . U مزه دهان کسی را فهمیدن
gape U نگاه خیره با دهان باز
he did not open his lips U دهان نگشود سخن نگفت
open hearth U کوره فولاد سازی دهان باز
muffling U دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffles U دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
bit U میله فلزی داخل دهان اسب
bits U میله فلزی داخل دهان اسب
muffle U دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
agape U مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
jump into the lion's mouth <idiom> U خود را توی دهان افعی انداختن
vibrissa U سبیل وموی اطراف دهان حیوان
It melts in the mouth U در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
face hold U گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
slobber U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbered U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
canker sore U زخم وقرحه کوچک مخصوصادر دهان
To be flabbergasted (bewildered). U انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
slobbers U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbering U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
To do something the hard way . to do something in a roundabout way. U لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
gawp U با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
respirators U دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
Never look a gift horse in the mouth. <proverb> U دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
granulose U ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
respirator U دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com